وبلاگ شخصی علی علیان

کوتاه نوشت های من

وبلاگ شخصی علی علیان

کوتاه نوشت های من

داستان احمد

پنجشنبه, ۲۴ آبان ۱۳۹۷، ۱۲:۱۶ ق.ظ


 یک جایی نوشته بود:

"انقلاب اسلامی ما قصه ای واقعی است که یکی بودِ آن با مستضعفین و پا برهنه ها و یکی نبودِ آن با مستکبرین و پولدار ها شروع می شود " 


 داستان زندگی احمد و احمدها هم ادامه همان داستان است.


🔸دیشب توفیق داشتیم در ۴٧مین مهمانی شهداییمان، در ۴٧مین برنامه هفتگی دیدار با خانواده شهدا، مهمان داستان زندگی شهید احمد حاجیوند الیاسی باشیم.

🔹 احمد در خانواده ای سنتی در اندیمشک دیده به جهان گشود.
خانواده ای که از همان مستضعفین در کلام خمینی کبیر بودند. همانها که سالهاست مانده اند پای انقلاب خمینی، شهید داده اند پای انقلاب خمینی.
"احمد ٧ مین شهید این خانواده است."

🔸 پدری که کارگر است و بی سواد، این را خودش می گوید اما پای حرف هایش که می نشینی هیجان زده می شوی از صحبت ها و تجربه ها.
حاجی پسرش را داده، پاره تنش را. وقتی از دلتنگی های پدرانه، از داغی که دیده صحبت می کند دل سنگ هم آب می شود. حالا ما نشسته ایم واین صحبت را گوش می دهیم و تحت تاثیر حرف های حاجی...
 یکهو می گوید اینطور نیست که ما کنار بکشیم! 

🔹 برایمان از تجربه هایش می گوید.  [تجربه! حاجی تجربه کرده است تاریخ را. ما خوانده ایم و شنیده ایم.]
از سالهای قبل و بعد از انقلاب می گوید برایمان. از اینکه با چه کسانی دشمنی کرده ایم و چه کسانی دشمنی کرده اند با ما؟!
از اینکه در این سالها چه داده ایم چه گرفته ایم. می گوید جوانها داده ایم تا عزت به دست آوریم.

🔸صحبت ها خیلی ساده است، لحن صحبت ها. اما کلید واژه ها همان مفاهیم صحبت های امام است. مفاهیم همان، مفاهیم ملکوتی و ناب امام. همان تفکری که احمد از چشمه ی گوارایِ نورِ نابش سیراب گشت.

همان تفکری که چهل سال، نه!  ١۴٠٠ سال است می گوید [هیهات من الذله]


🔹این اخرین حرف های مکتوب شده احمد است.
جوانِ شهیدِ جهان وطن.
به پدر و مادرش نوشته. در وصیت نامه، اما انگار برای همه ما:

...در شرایطی که جهان اسلام و علی الخصوص محور مقاومت به رهبری ایران اسلامی و هدایت امام خامنه ای عزیز در میدان مبارزه با باطل قرار گرفته است و هر چند روز عده ای از برادران دینی و هم وطنم در دفاع از امت های مظلوم در سوریه و عراق و علی الخصوص یمن به شهات می رسند، ننگم آمد  در این راه نروم و بمانم.
من که در دو دهه از عمرم با ذکر یا حسین(ع) رشد و نمو یافته ام، حق بود با سر برای این راه تلاش کنم نه با دست و پا.


💠 برادرش از احمد برایمان می گوید.

🔸 می گوید از همان بچگی همراه دیگر برادران کار می کرد. نوجوانی و جوانی هم همینطور..
می گفت ماه رمضان_ در گرمایِ تیر و مرداد ماهِ خوزستان _ با هم کار می کردیم. احمد روزه می گرفت. تا ظهر که می امدیم خانه، خسته و کوفته کار بودیم. 
_حالا احمد که روزه بود بدتر از ما_
ولی انگار نه انگار با ما بوده باشد!.. دستی به سر و رویش می کشید و لباسی عوض می کرد می رفت مسجد و تا آخر شب مشغول کار بود.
🔹 می گوید که از همان بچگی که پایش به مسجد باز شد، _همان مسجدی که امام آن را سنگر می دانست_کار کردنش شروع شد. کار فرهنگی، کار جهادی و...
می گوید زمانی که از سوریه زنگ می زد هم پیگیر کار های مسجد بود.

🔸 از رفقای احمد برایمان می گوید. از همان نونهالان و نوجوانانی که به عشق احمد مسجد می آمدند و زمانی که سوریه بود بیشتر از همه پیگیر احوال او بودند. همانها که احمد برای تک تکشان دلسوزی کرده و همچون برادر بزرگتری، همچون معلمی بوده برایشان.

🔹 می گوید روی نماز اول وقت و جماعت خیلی حساس بود. برنامه های جلسات مسجد را طوری چیده بود که موقع نماز باشد.
"اول نماز بعد کار های دیگر" هر وقت هم که برای نماز جماعت به مسجد می رفت چند نفری از همین نوجوان ها و نونهال ها همراهش بودند.

🔸از احترامی که برای پدر و مادر قائل بود می گوید.
از اینکه وقتی پدرِ کارگرِخسته از کار، خانه می آمد اولین کسی به استقبالش می رفت احمد بود.
از رسیدگی هایی که به مادرش که سختی روزگار، شکسته و بیمارش کرده می گوید؛ از کوتاه کردن ناخن های دست و پای مادر که احمد با عشق اینها را انجام می داد تا کارهای دیگر.

🔹 از دعای قنوت نماز احمد برایمان می گوید. از دعایی که ذکر لبش بود: اللهم ارزقنا توفیق شهادت فی سبیلک.

🔸 از دلتنگی های خانواده برای احمد می گوید برایمان و از خوشنودی خانواده از اینکه احمد در مسیری که آرزویش را داشته قدم نهاده.

🔹 کلیپ پایین آخرین صحبت های شفاهی احمد است که رسانه ای شده، وقتی این کلیپ را بعد شهادت احمد به رهبری نشان می دهند ، ولی امر مسلمین می گوید خداوند ما را با این شهید بزرگوار محشور گرداند.










نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی